آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان ♥♥♥♥♣♠عاشقانه ساده♥♠♣♥♥♥ مطالب زیبا و عاشقانه @_@ (*_*) يه روز يه دختره يه پسره را تو خيابون ميبينه و عاشقش ميشه به هر دري ميزنه که با پسره دوست ميشه پسره اولش عشقشا باور نميکنه ولي بعدها پسره هم دل ميده به دختره خلاصه سالها ميگذره و اين دو با هم بزرگ ميشند پسره يه روز به دختره ميگه اگه من مردم چيکار ميکني دختره اشک تو چشماش جمع ميشه و با مکس زياد ميگه خدا نکنه منم ميميرم بعد دختره ميگه اگه من مردم تو چيکار ميکني پسره جواب نميده خلاصه ميگذره پسره يه فکري به سرش ميزنه و با کمک دوستان و خانواده صحنه سازي مرگ پسره را ميکنند خلاصه پسره را خاک ميکنند و بعد همه که از سر خاکش رفتند دختره با يه شاخه روز قرمز مياد ميندازه و ميره پسره پشت درخت داشته نگاهش ميکرده بعد چند روز خبر ميرسه که دختره با يه پسر ديگه دوست شده پسره دلش ميشکنه وغم گين بوده که دست زمونه ميخوره و دختره ميميره خاکش ميکنند و بعد از اينکه همه رفتند پسره با يه دسته روز سفيد مياد سر مزارش و ميگه يادته گفتي اگه من بميرم تو چيکار ميکني و من چيزي جوابت ندادم حالا وقت جوابه اين کارا ميکنم اين روزاي سفيدا با خون خودم قرمز ميکنم منم کنارت ميميرم نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 1 / 7برچسب:, :: 15:50 :: نويسنده : SAMIN yas
|